#یادداشت_ویژه

🌊‌دریاچه‌ای که دیگر نیست؛ آب نیست، تدبیر هم نیست

خشک شدن کامل دریاچه ارومیه دیگر یک احتمال نیست، یک واقعیت تلخ است. بستر سفیدپوش از نمک، طوفان‌های نمکی، آسمانِ بی‌ابر و زمین ترک‌خورده، همگی پیامد سال‌ها سوء‌مدیریت منابع آبی، توسعه‌ی ناپایدار و نادیده گرفتن هشدارهای زیست‌محیطی است. اکنون، در سال‌هایی که باید برای احیای این پهنه‌ی آبی فکری جدی می‌شد، به نقطه‌ای رسیده‌ایم که باید به تبعات اقلیمی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از مرگ دریاچه فکر کنیم.

مجتبی فتحی زاده – خشک شدن کامل دریاچه ارومیه دیگر یک احتمال نیست، یک واقعیت تلخ است. بستر سفیدپوش از نمک، طوفان‌های نمکی، آسمانِ بی‌ابر و زمین ترک‌خورده، همگی پیامد سال‌ها سوء‌مدیریت منابع آبی، توسعه‌ی ناپایدار و نادیده گرفتن هشدارهای زیست‌محیطی است. اکنون، در سال‌هایی که باید برای احیای این پهنه‌ی آبی فکری جدی می‌شد، به نقطه‌ای رسیده‌ایم که باید به تبعات اقلیمی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از مرگ دریاچه فکر کنیم.

 

در این میان، شهرهای همجوار دریاچه، به‌ویژه شهرستان بناب، اکنون در خط مقدم این بحران قرار دارند. کاهش محسوس بارندگی، افزایش دمای سالانه، گرد و غبارهای نمکی، خشکی زمین‌های کشاورزی و کمبود شدید آب شرب، تنها بخشی از نتایجی است که اکنون بناب و سایر شهرستان‌های جنوب آذربایجان شرقی با آن روبه‌رو هستند. در برخی مناطق از جمله روستای چپقلو، قطعی‌های مکرر و طولانی آب، زندگی روزمره مردم را مختل کرده و نارضایتی جدی اجتماعی را به‌وجود آورده است.

 

در چنین شرایطی، وجود برخی صنایع فوق‌پرمصرف مانند کارخانه شیشه‌سازی کاوه سودا به یکی از گره‌های بزرگ در معادله‌ی بحران آب منطقه تبدیل شده است. برآوردها نشان می‌دهد مصرف آب این کارخانه به‌اندازه یا حتی بیش از کل مصرف آب شرب شهرستان بناب است. با این حال، این کارخانه همچنان فعال است و فعالیت بی‌وقفه آن در فصل‌های کم‌آبی، فشاری مضاعف بر منابع زیرزمینی و سدهای منطقه وارد می‌کند.

 

بسیاری از کارشناسان معتقدند در صورت توقف یا تعلیق فعالیت این واحد صنعتی در ماه‌های اوج بحران، بار سنگینی از دوش منابع آبی استان، بالاخص در جنوب استان آذربایجان شرقی، برداشته خواهد شد. این تصمیم، هرچند دشوار، می‌تواند فرصتی برای احیای بخشی از تعادل از دست رفته در منطقه باشد. اما پرسش اصلی اینجاست: آیا اراده‌ای برای چنین تصمیم‌هایی وجود دارد؟

 

ناترازی‌های گسترده در کشور، تخصیص ناعادلانه‌ی منابع، نبود چشم‌انداز دقیق برای مدیریت آب و غفلت از هشدارهای زیست‌محیطی، ما را به جایی رسانده که باید برای تأمین آب شرب مردم، دست به دامن خاموشی صنایع یا جیره‌بندی آب شویم. اگر اکنون اقدامی مؤثر صورت نگیرد، نه‌تنها کشاورزی منطقه به‌طور کامل از بین خواهد رفت، بلکه موج مهاجرت و فروپاشی زیست‌بوم‌های انسانی نیز در راه خواهد بود.

 

زمان مدیریت “بحران”، خیلی وقت است که گذشته؛ ما اکنون در بطن یک “فاجعه” زیست‌محیطی، اجتماعی و اقتصادی هستیم. مسئولان باید پاسخ دهند: در کدام منطق توسعه‌محور، فعالیت بی‌وقفه‌ی صنایع آب‌بر در قلب بحران توجیه‌پذیر است، در حالی که مردمان یک روستا حتی به آب شرب پایدار نیز دسترسی ندارند؟

 

اگر امروز تصمیمی جدی برای مدیریت منابع آبی نگیریم، فردا تصمیمی نخواهیم داشت؛ زیرا چیزی برای تصمیم‌گیری باقی نخواهد ماند.